سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم- خاطره-حضرت ایت الله عزیز مرحوم اقای شیخ علی اکبرحائری بزرگ خاندان دامت اثارهالشریف انشائالله برادربزرگ حضرت ایت الله حائری دامت برکاته الشریف-تلفن به منزل من زدند وفرمودند برای تشیع جنازه یک روحانی به منزل ما بیا وشناسنامه ات باخودت بیاور وبه خانواده بگو به زندان خواهی رفت ولی من به خانواده نگفتم که به زندان خواهم رفت که بعدا بگویم شانسی منرا گرفتند- داستان ازاین قراربود -اولا شهربانی هیچگاه کوتاه سرسوزنی پائین نیامده بود وهرحرفی زده بود دقیقا عمل کرده بود وسفارش هیچ کس را نپذیرفته بود وبخصوص پس ازسقوط ساواک که کارها بیشتربدست شهربانی بود وکمتران دردست ارتش وحتی بیشتر فشار میاوردند شخصیتی روحانی بود درشهرستان بوانات که بسیارچهره ممتاز ومحبوب وزبانی سحرانگیز داشت.بارها به زندان رفته بود- – دوتیکه کلام داشت – یکی انکه :"من کوچگ علما هستم:" ودوم-": من ارزو میکنم که نمیرم تا روی ماه امام علیه السلام راببینم ودست ووصورت ملکوتی ایشان راببوسم واز ایشان فیض ببرم:" بعد ها ازایشان برا ی رعب شکنی وخط شکنی درجنوب مخصوص درمحله نزدیک قبرستان قدیم شیراز زیاد بهره بردیم- ایشان برای من حقیقتا یک استاداخلاق بود قبلا من شب خوابی عجیبی دیدم درست تا حدودی شبیه اطاق ملاقات ایشان ولی بایک پرده زرد بسیار جالب یک قفسه طوطی بسیارشیکی باپایه بلند استکه خیلی شیرین زبان است وصبح انروز من خیلی تعجب کردم وبلافاصله از دفتر ایشان زنگ زدند که یک توریست انگلیسی به نزد ایشان امده است وشمابرای ترجمه بیائید ومن به اطاق ایشان رفتم ویک توریست تنومند وبسیار زیبای اروپائی نشسته بود وحضرت اقا بودند وایشات صحبت کرد که مسیحیت ضعف فراوانی دارد ونمونه میگفت ومن بسیار تعجب کردم بقدر ی که ایشان کمی ناراحت شدند واقا فهمید وقتیکه من ترجمه کردم وایشان کمی ناراحت شدند وفرمودند مسیحیت امروزه چیزی ندارد- من به منزل ایشان رفتم حیاط فرش کرده بودند وازجوانان غلغله بود گروه گروه بحث میکردند ودروسط یک جوانان که به نظر من ازخانواده دادش کلاهای مخملی ناف تهران بود وخیلی تهرانی غلیظ تاحدودی داشی تهران صحبت میکرد ومن فهمیدم زندان رفته وزجر کشیده است از گروه فقط من بودم ولی از کل شهرستانهای فارس وبسیاری از بچه های تهرانبودند یکی ازانها مامور من شد وگفت ان مرحوم متاسفانه سرطان خون داشته است ودیر فهمیدند ودوروز پیش در بیمارستانی درشیراز به رحمت الهی رفته است وشهربانی اجازه دفن دربوانات نداده است وفقط گفته خانواده درجه اول درتشیع حق شرکت دارند وهرکس دیگری باشد نامحدود زندانی میشود وتاامروز کوچکترین اغماضی نکرده است از بوانات چند اتوبوس ومینی بوس حرکت کردند وازاین افرادحاظرفقط پنچنفر با انها خواهید رفت وجای بیش ازاین نیست وباید درزندان ماموریتهای رانجام دهید ازجمله جنابعالی هستید وما پس از زندانی شدن شما به سمت پلیس مرکزی میرویم ومیگویم برادران ویافامیل من منزل نیامدندموضوعی چیست وجر وبحث میکنیم وشعار میدهیم وپراکنده میشویم- برای شما یک ماموریت ویژه داریم استواری است که هرکس دفعه اول برود اورا باز جوئی میکند- اخیرا مقداری کوتا ه میاید- وحرفهای میزند شما دقت کن که واقعیت میگوید ویاحقه بازی است این برای ما بسیار مهم است ودوتا ازبچه ها هم درزندان زیر نظر داشته باش - ایاشما رمز دادن شفاهی رابلدی گفتم من همینطوری از سرگروه یادگرفتم- سرگروه هرگاه دونفر برای ملاقات ایشان به زندان- میرفتیم- ایشان میپرسید از فامیل ما فلانی چه خبر باز بداخلاقی میکند یا ادم شده است من که هرچه نصیحیت بود کردم – ایشان میفرمود هنوز با مادر ومادربزرگاش بداخلاقی میکند ایشان میفرمودند چون هم چیزاش را اماده میکنند وپدراش فوت کرده است مرد خانه شده است هوا ایشان برداشته است درس خوب برای کنکورمیخواند ؟؟ رفیق ما میگفت که ازدرس خواندن دست برداشته است ومیخواهد تراشکار شود ودادایشان بلند میشد که ایشان اگر استعداد نداشت ما کاری به او نداشتیم ومن بیرون بیایم گوش اورا میپیچانم وبا اوقهر میکنم تاحدودی واقعیت داشت بعد ایشان میفرمودند سقف زندان بارها تعمیر کردند وهنوز چکه میکند وما کاسه گذاشتیم وناسلامتی جزو اثارباستانیاست گویا بودجه کم امده است؟ ویا مسئله دیگر است حسن ویا حسین رابفرستید تا تعمیر کند ازاینجا ببعد که وارد رمز میشود وحین جملات تاکیدمیکرد اعلامیه همرااش نباشد اقایان حساسیت دارند- انجناب فرمودند رمز گز یادمیدهیم که قدرت مانور زیادبیشتری دارد-ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3